سپیده جلالی؛ حسن محمدزاده؛ جلال دهقانی زاده
چکیده
مقدمه: یائسگی شروع دوران جدیدی در زندگی یک زن است. این دوران همانند تمامی مراحل دیگر زندگی دارای زوایای مثبت و منفی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی تمرینات پیلاتس بر سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی زنان یائسه و غیریائسه بود.روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون شامل دو گروه تجربی و دو گروه کنترل بود. جامعۀ ...
بیشتر
مقدمه: یائسگی شروع دوران جدیدی در زندگی یک زن است. این دوران همانند تمامی مراحل دیگر زندگی دارای زوایای مثبت و منفی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی تمرینات پیلاتس بر سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی زنان یائسه و غیریائسه بود.روش پژوهش: پژوهش حاضر نیمهتجربی با طرح پیشآزمون- پسآزمون شامل دو گروه تجربی و دو گروه کنترل بود. جامعۀ آماری پژوهش تمامی زنان یائسه و غیریائسۀ شهر ارومیه بودند. نمونه شامل 60 زن (سن 1/77±45/77 سال) یائسه و غیریائسه بود که بهصورت داوطلبانه انتخاب شدند و بهطور تصادفی در چهار گروه 15 نفری قرار گرفتند. از همۀ آزمودنیها 48 ساعت قبل از شروع تمرینات و پس از پایان دورۀ تمرینی، بهصورت ناشتا خونگیری بهعمل آمد. سپس هر دو گروه تجربی طی 12 هفته، هر هفته سه جلسه و هر جلسه 60 دقیقه به اجرای تمرینات پیلاتس پرداختند. همچنین، شرکتکنندگان آزمون تعادل پویای Y و پرسشنامۀ کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی را در پیشآزمون و پسآزمون بهطور مشابه هم انجام دادند.یافتهها: نتایج تحلیل واریانس مرکب تفاوت معناداری را بین پیشآزمون و پسآزمون گروه زنان یائسه و غیریائسه در متغیرهای مربوطه نشان داد، بهطوریکه میتوان گفت احتمالاً 91، 76 و 94 درصد از تغییرات در سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی زنان یائسه و غیریائسه تحت تأثیر تمرینات پیلاتس بوده است. درحالیکه در گروههای کنترل در متغیرهای مربوطه تأثیر معناداری مشاهده نشد (P≤0/05)نتیجهگیری: انجام تمرینات پیلاتس میتواند راهبردی مؤثر برای بهبود سطح سرمی BDNF، تعادل و کیفیت زندگی در زنان یائسه و غیریائسه باشد.
نیلوفر امامیان؛ علی شفیع زاده؛ مسعود اعتمادی فر
چکیده
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (اماس) از شایعترین بیماریهای خودایمنی التهابی مزمن سیستم عصبی مرکزی است که بر سیستمهای حرکتی و حسی پایه برای کنترل تعادل در هنگام ایستادن و راه رفتن تأثیرگذار است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرینات حس عمقی بر تعادل، خستگی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اماس بود.روش پژوهش: جامعة آماری پژوهش شامل ...
بیشتر
مقدمه: مولتیپل اسکلروزیس (اماس) از شایعترین بیماریهای خودایمنی التهابی مزمن سیستم عصبی مرکزی است که بر سیستمهای حرکتی و حسی پایه برای کنترل تعادل در هنگام ایستادن و راه رفتن تأثیرگذار است. هدف پژوهش حاضر بررسی اثر هشت هفته تمرینات حس عمقی بر تعادل، خستگی و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اماس بود.روش پژوهش: جامعة آماری پژوهش شامل زنان 20 تا 50 سالۀ مبتلا به اماس با نمرۀ مقیاس وضعیت شدت ناتوانی 1تا 4 و عضو انجمن اماسشهر اصفهان بودند. از بین بیماران 30 داوطلب به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و در دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. آزمودنیهای هر دو گروه پیش از شروع برنامۀ تمرینی پرسشنامههای شدت خستگی و کیفیت زندگی بیماران اماس را تکمیل و در آزمون مقیاس تعادل برگ شرکت کردند. گروه تجربی به مدت هشت هفته تمرینات حس عمقی را سه جلسه در هفته و به مدت60 دقیقه اجرا کردند و گروه کنترل در این مدت فعالیتهای روزمره خود را انجام دادند. در پایان برنامه، آزمونهای قبل تکرار شد. دادهها از طریق آزمونهایt مستقل و t زوجی و در سطح خطای 0/05 تحلیل شد.یافتهها: نتایج نشان داد در گروه تجربی پیشآزمون و پسآزمون تعادل، خستگی و کیفیت زندگی تفاوت معناداری داشت. همچنین مقایسة نتایج پسآزمون دو گروه تجربی و کنترل نشانداد تعادل و کیفیت زندگی تفاوت معناداری داشت.نتیجهگیری: در مجموع هشت هفته تمرینات حس عمقی تعادل بیماران اماس را بهبود بخشید و کیفیت زندگی آنان را ارتقا داد، ولی بر کاهش میزان خستگی آنان مؤثر نبود. بنابراین استفاده از تمرینات حس عمقی برای بهزیستی بیماران اماس توصیه میشود.